به گزارش ایکنا، ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر ادبی، در بخش دوم «ملکوت آرامش» میگوید:
از جمله تعابیر تفسیرپذیری که درباره قیامت و سنجش عمل آدمیان در موعد محتوم نقل شده، محک بودن آتش برای سنجش عیار وجود آدمی است که شگرف و درخور تأمل تلقی میشود. کما اینکه نظر مصنفان و پدیدآورندگان آثار عرفانی و اخلاقی را به خود جلب کرده است. در آیات قرآن کریم به این نکته اشاره شده که ایمان مؤمن نار را نور میکند و باطن آلوده به کفر و نفاق، آتش را به خود میپذیرد و شعلهور میکند.
حکایت تمثیلی متهم شدن لقمان در نخستین دفتر مثنوی معنوی اشارات زیبایی به همین نکته دارد. حکایت از این قرار است که غلامان میوههای باغ خواجه را خوردند و لقمان را متهم کردند.
خواجه درصدد برآمد که لقمان را تنبیه کند. لقمان به خواجه گفت:امتحان کن جمله ما را ای کریم/ سیرمان در ده تو از آب حمیمبعد از آن ما را به صحرایی کلان/ تو سواره ما پیاده بردوانآنگهان بنگر تو بدکردار را/ صنعهای کاشف اسرار راوقتی خواجه، آب بسیار گرم به غلامان خورانید و مجبورشان کرد تا در بیابان بدوند، آن خوردهها برآمد و خواجه بیگناهی لقمان و گناهکاری غلامان را دریافت. اما استنتاج نهایی موشکاف معانی مولانا جلال الدین بلخی از این حکایت این است که میگوید:
حکمت لقمان چو داند این نمود/ پس چه باشد حکمت رب الوجود
نار از آن آمد عذاب کافران/ که حجر را نار باشد امتحان
این دل، چون سنگ را تا چند چند/ پند گفتیم و نمیپذیرفت پند
نور خواهی مستعد نور شو/ دور خواهی خویشبین و دور شو
سرکشان را بین سراسر در عذاب/ سربنه والله اعلم بالثواب